انسانیت
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم
بزرگی که در دل داشت برای دکتر
تعریف کرد .
دکتر گفت : « به فلان سیرک برو .
آنجا دلقکی هست ؛ آنقدر میخنداند
که غمت از یادت برود .»
مرد لبخند تلخی زد وگفت :
« من همان دلقکم ...»
نظرات شما عزیزان:
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم
بزرگی که در دل داشت برای دکتر
تعریف کرد .
دکتر گفت : « به فلان سیرک برو .
آنجا دلقکی هست ؛ آنقدر میخنداند
که غمت از یادت برود .»
مرد لبخند تلخی زد وگفت :
« من همان دلقکم ...»
نظرات شما عزیزان: